زنگ خطر فرسودگی زیرساختهای انرژی ایران
فرسودگی و ناکارآمدی زیرساختهای تولید و انتقال انرژی، اقتصاد و زندگی مردم ایران را تهدید میکند.
به گزارش اکو ۳۶۵ و به نقل از خبرگزاری مهر در سالهای اخیر، قطعیهای گسترده برق، افت فشار گاز، انفجار خطوط انتقال، و هشدار مقامات دولتی، واژه «فرسودگی» را وارد ادبیات روزمره مردم و صنعت کرده است. زیرساختهای انرژی ایران، که زمانی مایه مباهات ملی بودند، اکنون به یاری و نوسازی نیازمندند.
میانگین عمر نیروگاههای برق حرارتی ایران بیش از ۲۵ سال و بخشی از شبکه انتقال برق و خطوط گاز حتی قدمتی بیش از ۴۰ سال دارند. طبق ارزیابی رسمی وزارت نیرو و نفت، بیش از ۵۰ درصد ظرفیت تولید برق و ۳۰ درصد شبکه انتقال گاز نیازمند بازسازی یا جایگزینی فوری است.
این بحران، فراتر از خاموشی موقت یا افت فشار محدود است؛ تهدیدی است علیه امنیت انرژی، توسعه اقتصادی، سلامت محیط زیست و حتی کیفیت زندگی روزمره شهروندان.
واقعیتهایی تلخ که نمیتوان نادیده گرفت
نگاهی به واقعیتها و مستندات، ابعاد و ریشههای عمیق بحران را نشان میدهد:
۱. سن بالای تجهیزات و نیروگاهها
بیش از نیمی از نیروگاههای برق ایران عمری فراتر از ۲۵ سال دارند و راندمان آنها بعضاً زیر ۳۰٪ است. تجهیزات کمپرسورهای گاز، پستهای برق و ترانسفورماتورها عمدتاً ساخت دهه ۶۰ و ۷۰ شمسیاند و به دلیل کمبود قطعات، به سختی نگهداری میشوند.
۲. تلفات بالای انرژی
تلفات انرژی در شبکه برق ایران به حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد و در خطوط گاز به ۵ درصد کل انتقال میرسد؛ حدود دو برابر استاندارد جهانی. این میزان هدررفت، هزینه سالانه چند میلیارد دلاری به کشور تحمیل میکند.
۳. پایین بودن راندمان نیروگاهها
میانگین راندمان نیروگاههای حرارتی ایران حدود ۳۸ درصد است، در حالیکه کشورهای پیشرو به سطح ۵۵-۶۰ درصد رسیدهاند.
۴. ضعف در سرمایهگذاری و نوسازی
در ۱۰ سال اخیر، سرمایهگذاری در بخش نوسازی از میزان موردنیاز بسیار عقب مانده و تنها ۳۰ درصد پروژههای اساسی بازسازی به سرانجام رسیدهاند. تحریمهای بینالمللی و نبود سیاست شفاف سرمایهگذاری موجب شده خرید تجهیزات جدید، انتقال فناوری و حتی تعمیر مناسب امکانپذیر نباشد.
۵. افزایش فشار مصرف و مخاطرات جبرانناپذیر
رشد مصرف برق و گاز (بدون تناسب با توسعه ظرفیت و نوسازی زیرساخت)، هر سال فشار بیشتری بر تجهیزات قدیمی وارد کرده و هر تابستان و زمستان، خطر فروپاشی شبکه وجود دارد.
۶. نبود برنامه راهبردی و تصمیمات مقطعی
نبود برنامه منسجم برای تعمیر، جایگزینی و ارتقای زیرساختها، باعث تصمیمات شتابزده گشته که معمولاً فقط مُسکِنی موقت عرضه میکنند.
آثار فرسودگی؛ فراتر از خاموشیهای مقطعی
بحران فرسودگی تنها به خاموشی و قطعی منازل محدود نیست و در سطوح کلان آثار سنگینی بر اقتصاد، محیط زیست و امنیت ملی دارد:
افت شدید راندمان تولید و انتقال: مصرف هر چه بیشتر سوخت برای تولید برق، افزایش آلایندهها و اتلاف سرمایه ملی.
تهدید صنایع استراتژیک: صنایع پتروشیمی، فولاد و سیمان نسبت به وقفههای انرژی بسیار حساساند؛ هر ساعت قطعی معادل میلیونها دلار زیان مالی.
کاهش قابلیت اطمینان شبکه: هر خرابی عمده در پست یا خط انتقال، میتواند زنجیرهای از خاموشی در استانها و شهرهای مختلف رقم بزند.
افزایش حوادث ایمنی: انفجار خطوط گاز و آتشسوزی در پستهای برق افزایش یافته است که ناشی از فرسودگی و ضعف نگهداری است.
عقبماندگی از جهان: عدم امکان بهرهبرداری از فناوریهای نو، حتی در انرژیهای تجدیدپذیر و هوشمندسازی، به خاطر زیرساخت ناکارآمد.
به سازی مسیرهای انتقال بخشی از ناترازی را جبران میکند
مهدی رضازاده، استاد انرژی و مشاور طرحهای نوسازی صنعت برق و گاز، در گفتگو با خبرنگار مهر به یکی از مسائل ریشهای ناترازی در بخش انرژی میپردازد. او در پاسخ به این سوال که چرا ایران تا این اندازه دچار فرسودگی زیرساختهای انرژی شده است میگوید: مشکل اصلی به عقبماندگی سرمایهگذاری در بخش نوسازی و نگهداری بازمیگردد. تا دهه ۱۳۸۰، توسعه زیرساختها بیشتر تابع سیاستگذاریهای کوتاهمدت و رقابتهای سیاسی بود تا دیپلماسی انرژی و آیندهنگری. بعد از آن، تحریمها ورود تجهیزات و فناوری روز را کند کرد و باعث شد همین امکانات موجود هم مستهلک شود بیآنکه تعویض یا بروز شود.
وی ادامه میدهد: متأسفانه ساختار مدیریت پروژه در ایران دچار پراکندگی و موازیکاری است. تصمیمات چون غالباً به صورت واکنشی و مقطعی اتخاذ میشود، پروژههای اساسی بازسازی قربانی بودجههای سیاستزده یا طرحهای نمایشی میشوند. از نظر فنی هم عقبماندگی در بهروزرسانی استانداردها، نبود مراکز تست پیشرفته، و انتقال محدود فناوری، اجازه ارتقا به نیروگاهها و شبکه انتقال کشور را نداده است.
به گفته رضازاده مهمترین خطر در این بخش این است که کوچکترین شوک مصرفی یا آبوهوایی، میتواند شبکه برق و گاز را در نقطه بحرانی قرار دهد. به طور مثال، شکست یک ترانسفورماتور کلیدی در تهران، میتواند پایداری شبکه کل کشور را مختل کند. همچنین هر چقدر زیرساخت قدیمیتر باشد، میزان تلفات و افزایش هزینهها بیشتر است و طبیعتاً صنایع راهبردی مانند فولاد، سیمان و حتی کشاورزی متضرر میشوند. از سوی دیگر، با این زیرساختها، تحقق عدالت انرژی و توسعه روستایی هم گرفتار خواهد شد.
رضازاده خاطرنشان کرد: بسیاری از کشورهای توسعهیافته مانند آلمان و ژاپن، حتی پس از جنگ جهانی دوم سعی کردند با برنامهریزی صحیح و قوانین حمایتگر، هر سال سهمی از بودجه انرژی را به نوسازی اختصاص دهند و همزمان با دانشبنیانکردن شبکهها، فناوری بومی را ارتقا دهند. حتی برخی کشورهای منطقه مثل ترکیه با جذب سرمایه خارجی و تضمین بازگشت سرمایه، شبکه خود را جوان و کارآمد کردند. ایران اگر بخواهد، این مسیرها باز است اما به عزم و شفافیت سیاستی نیاز دارد.
این کارشناس انرژی با اشاره به اقدامات عاجلی که باید در این زمینه صورت پذیرد گفت: اول باید یک برنامه ملی احیا و بازسازی تجهیزات کلیدی تدوین کرد؛ آن هم بالاتر از جدالهای جناحی. دوم، باید بخش خصوصی و شرکتهای دانشبنیان را وارد فرآیند کرد و بازگشت سرمایه و تسهیلات را تضمین نمود تا انگیزه کافی ایجاد شود. سوم، استانداردهای جهانی را برای ساخت، تست و تعمیرات تجهیزات لازمالاجرا کرد و البته تأمین منابع مالی خارجی (در حد امکان) را در دستور کار قرار داد.
وی تصریح کرد: متأسفانه نگهداری پیشگیرانه هنوز در شبکه برق و حتی خطوط گاز چندان جدی گرفته نمیشود. سیستم مانیتورینگ پیشرفته و عیبیاب لحظهای، ناکافی و فرسوده است. بخشی از خاموشیها و وقوع حوادث عمده ناشی از همین کمبود تجهیزات هوشمند در بهرهبرداری است. نقش آموزش کارکنان و بهروزرسانی دانش فنی نیز مغفول مانده است و باید مورد توجه فوری قرار گیرد.
رضازاده در پایان خاطرنشان کرد: اگر همین روند تدریجی و فرساینده ادامه یابد، نه فقط واردات تجهیزات غیرممکنتر و هزینهها سنگینتر خواهد شد، بلکه ایران ممکن است فرصت تبدیلشدن به هاب انرژی منطقه را هم برای همیشه از دست بدهد. برعکس، اگر با یک جهش سرمایهگذاری و بازنگری سیاستی پیش برویم، ۵ تا ۱۰ سال آینده میتوانیم شبکهای نوین، کارآمد و حتی هوشمند ایجاد کنیم.
ابعاد محیط زیستی و اجتماعی فرسودگی زیرساختهای انرژی
این بحران فقط اقتصادی یا فنی نیست؛ اثر ملموس آن را در عرصههای محیط زیستی، رفاهی و حتی اجتماعی میتوان دید از جمله:
افزایش آلایندهها: راندمان پایین، سوخت بیشتر، آلایندگی بالاتر نیروگاهها و بدتر شدن کیفیت هوا در شهرهای بزرگ.
اتلاف منابع آب: نیروگاههای بخاری فرسوده، آب زیادی مصرف میکنند و فشار بر منابع آبی کشور را دوچندان کردهاند.
کاهش کیفیت خدمات عمومی: خاموشیهای ناگهانی در بیمارستانها، سامانههای حملونقل عمومی و مدارس، پیامد مستقیم ناتوانی زیرساختهاست.
افزایش ناامیدی عمومی: برخورد مستمر با مشکلات انرژی، اعتماد عمومی به دولت و آینده را کاهش میدهد.
راهکارهای پیشنهادی برای نجات زیرساخت انرژی کشور
الف) تدوین و اجرای برنامه ملی نوسازی و مقاومسازی
تعریف پروژه کلان تعویض و نوسازی تجهیزات کلیدی در پنج سال
اولویتبخشی به نقاط بحرانی و زیرساختهای حیاتی (نیروگاههای مادر، خطوط انتقال سراسری)
ب) تسهیل ورود فناوریهای نو و دانش بنیان
همکاری با شرکتهای فناور داخلی و استفاده از تجربههای جهانی
الزام به اجرای استانداردهای جهانی، تست تجهیزات و عیبیابی پیشرفته
ج) ایجاد انگیزه برای سرمایهگذاری خصوصی
تدوین مشوقها، تسهیلات بانکی و تضمین برگشت سرمایه برای بخش خصوصی
عقد قراردادهای خرید تضمینی برق از نیروگاههای بازسازی شده یا جدید
د) اصلاح ساختار مدیریت پروژهها
ساماندهی فرآیند تصمیمگیری، کاهش موازیکاری و واگذاری مدیریت به متخصصان
پایش مستمر و بازخوردگیری دقیق به کمک سامانههای مانیتورینگ
ه) آموزش و بهروزرسانی مستمر نیروی انسانی
ارتقا دانش فنی کارکنان بهرهبرداری، تسهیل دسترسی به دورههای آموزشی بینالمللی
و) تقویت دیپلماسی انرژی و تأمین مالی خارجی
استفاده هوشمندانه از ظرفیتهای بینالمللی، جذب منابع مالی از صندوقهای توسعهای و همکاری منطقهای در تأمین تجهیزات و فناوری
آیا ایران از تله فرسودگی عبور خواهد کرد؟
به گزارش مهر، فرسودگی زیرساختهای تولید و انتقال انرژی، تهدیدی خاموش اما بالفعل برای آینده ایران است؛ تهدیدی که آثارش تنها اقتصادی یا فنی نیست بلکه با جان، رفاه، محیط زیست و آینده ایرانیان گره خورده است. تجربه کشورهای موفق نشان میدهد که با یکپارچگی، عزم ملی، بازنگری ساختارها و سرمایهگذاری هوشمند، میتوان ظرف یک دهه بسیاری از این مشکلات را کاهش داد و حتی ایران را به قطب انرژی مطمئن و ایمن منطقه بدل کرد.
این بحران، آخر راه نیست؛ بلکه فرصتی است برای احیا، ارتقا و ساختن آیندهای بهتر برای ایران و فرزندانش. اما آغاز این مسیر تنها با تصمیم و سیاستگذاری جسورانه، نهادینهشدن بهرهوری، اعتماد به دانشبنیانها و برنامهریزی دقیق ممکن است.